کولی بازی


مترادف کولی بازی: الم شنگه، جاروجنجال، قشقرق، کولیگری

لغت نامه دهخدا

کولی بازی. [ ک َ /کُو ] ( حامص مرکب ) کولیگری. رجوع به کولیگری شود.
- کولی بازی درآوردن ؛ کولیگری کردن. رجوع به کولیگری شود.

فرهنگ فارسی

کولیگری . کول بازی در آوردن کولیگری کردن

پیشنهاد کاربران

a tempest in a teapot
الم شنگه، جاروجنجال، قشقرق، کولیگری
به کسی که بی جهت سر وصدا راه انداخته، زن یا مرد ، گفته می شود چرا کولیگری در میاری یا چرا کولی بازی در میاری
داد و فریاد کردن
وحشی بازی در اوردن
فراشیو کردن
یعنی وحشی بازی
زیاد داد و فریاد کردن
داد و بیداد

بپرس