کولنگ

لغت نامه دهخدا

کولنگ. [ ل َ ] ( ص ) با ثانی مجهول ، حیز و مخنث و پشت پایی را گویند. ( از برهان ). به واو مجهول ، به معنی هیز و مخنث و مأبون. ( آنندراج ). حیز و مخنث. ( فرهنگ رشیدی ). حیز و مخنث و مأبون. ( ناظم الاطباء ). مخنث. هیز. پشت پایی. امرد. ( فرهنگ فارسی معین ) :
آن مرد مردگای که کولنگ کنگ را
در حین فروبرد به کلیدان کون مدنگ
کولنگ پیش او چون نهد سینه بر زمین
فریاد و نعره دارد چون بر هوا کلنگ.
سوزنی ( از فرهنگ رشیدی ).
شید کافی سهمگین کولنگ بی هنجار شد
بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد.
سوزنی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(لَ ) (ص . ) هیز، مخنث .

فرهنگ عمید

= مخنث

پیشنهاد کاربران

بپرس