لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) دستگاهی که هوای اطاق و سالن را خنک کند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
ریجنا
مترادف ها
خنک کننده، کولر، سردکن، دستگاه خنک کننده
کولر، سردکن، خنک کن
پیشنهاد کاربران
نسیما
از نظر علمی چیزی به اسم سرما وجود ندارد . در اصل سرما نبود گرما هست .
بنابرگ میتون از واژه گرما گیر ، دماکاه استفاده کرد
بنابرگ میتون از واژه گرما گیر ، دماکاه استفاده کرد
از نظر علمی چیزی به اسم سرما وجود ندارد . بنابراین می توان از واژه گرما گیر، دما کاه ، استفاده کرد
خنکگر
خنک کن
واژه کولر
معادل ابجد 256
تعداد حروف 4
تلفظ [kuler]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [انگلیسی:cooler]
مختصات ( لِ ) ( [ انگ . ] ( اِ. )
آواشناسی kuler
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 256
تعداد حروف 4
تلفظ [kuler]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [انگلیسی:cooler]
مختصات ( لِ ) ( [ انگ . ] ( اِ. )
آواشناسی kuler
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
پیشنهاد من برای این واژه سردساز ، زَمگر ، زَمساز ، سردگر است.
و برای پنکه واژگان بادگر ، بادساز ، بادْرَس است.
و برای پنکه واژگان بادگر ، بادساز ، بادْرَس است.
کولِر
پیشنهادات دیگر : ( پسوند - آت پارسی ست )
سَرمایِشگَر ، سَرماگَر ، سَرمِشگَر ، سَرمایَنده ، سَرمه ، سَرمَنده ، سَرمانَنده، سَرمال ( سَرم - آل )
سَرداوَنده ، سَردآوَر ، سَردگَر ، سَردایَنده، سَردال
... [مشاهده متن کامل]
خُنَر ، خُنَنده خُنگَر ، خُنوک ، خُنِشگَر ، خُنار ، خُنوَر ؛ ریشه ی خُن در واژه ی خُنَک : خُن - اَک 《 خُن = سَرما ، سَردی ؛ - اَک = پسوند نامساز 》
پیشنهادات دیگر : ( پسوند - آت پارسی ست )
سَرمایِشگَر ، سَرماگَر ، سَرمِشگَر ، سَرمایَنده ، سَرمه ، سَرمَنده ، سَرمانَنده، سَرمال ( سَرم - آل )
سَرداوَنده ، سَردآوَر ، سَردگَر ، سَردایَنده، سَردال
... [مشاهده متن کامل]
خُنَر ، خُنَنده خُنگَر ، خُنوک ، خُنِشگَر ، خُنار ، خُنوَر ؛ ریشه ی خُن در واژه ی خُنَک : خُن - اَک 《 خُن = سَرما ، سَردی ؛ - اَک = پسوند نامساز 》
پیشنهاد من
خُنکَن khonkan
خُنَکَن khonakan
خُنکَن khonkan
خُنَکَن khonakan
کولر
میتوان از واژه های دیگر پارسی برای نام گذاری هم بهره بُرد برای نمونه سَردی و سَرما در پارسی را : شِم در شمیران : جای سرد یا سِم در سِمیرُم : جای سرد و زِم : سرما در زمستان ، ژال در ژاله : شبنم ، بُنابراین گزینه های زیر را داریم : سِم ، شِم ، زِم ، زال یا ژال
... [مشاهده متن کامل]
کول در کولر همان سول یا سال است که به دَمان ( فصل )
سرد میگفتند .
پسوند - اِر در پارسی همان - آر در گفتار ، کردار و یار - تار و یا - دار در شهردار ، پاسدار ، . . .
پیش نمود ها :
شِمتار ، سِمتار ، زِمتار ، ژالار ، زالار ، . . .
شِمانه ، سِمانه ، ژِمانه ، . . .
میتوان از واژه های دیگر پارسی برای نام گذاری هم بهره بُرد برای نمونه سَردی و سَرما در پارسی را : شِم در شمیران : جای سرد یا سِم در سِمیرُم : جای سرد و زِم : سرما در زمستان ، ژال در ژاله : شبنم ، بُنابراین گزینه های زیر را داریم : سِم ، شِم ، زِم ، زال یا ژال
... [مشاهده متن کامل]
کول در کولر همان سول یا سال است که به دَمان ( فصل )
سرد میگفتند .
پسوند - اِر در پارسی همان - آر در گفتار ، کردار و یار - تار و یا - دار در شهردار ، پاسدار ، . . .
پیش نمود ها :
شِمتار ، سِمتار ، زِمتار ، ژالار ، زالار ، . . .
شِمانه ، سِمانه ، ژِمانه ، . . .
خنک کن، خنک افزار، دستگاه خنک کننده
خنک افزا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)