کوفیه

/kufiye/

لغت نامه دهخدا

کوفیه. [ فی ی َ / ی ِ ]( ص نسبی ) مؤنث کوفی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوفی شود. || ( اِ ) دستار چهارگوشه که مردان عرب بر سر خود نهند و عقال را بر سر آن اندازند. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی است که تازیان بر سر نهند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). چارقدی از کتان یا ابریشم یا گلابتون که آن را از میان چنان بر سر گذارند که دو گوشه آن بر دوش و دو گوشه دیگر بر پیشانی افتد. ( دزی ج 2 ص 500 ). دزی در فرهنگ البسه مسلمانان آرد: کوفیه چارقد مربعشکلی است که به سر می کنند... دارای رنگهای مختلف است ، عموماً قرمز تیره و قهوه ای سبز روشن و زرد راه راه... در طول دو ضلع مقابل آن ریشه هایی قرار دارد که از بندها و منگوله ها تشکیل شده است. معمولترین نوع آن تماماً از نخ ساخته شده است. نوع دیگر از نخ و ابریشم و نوع سوم از ابریشم زربفت است. در گذشته بستن این چارقد در شهرها عمومیت داشته است. هم اکنون در میان وهابی ها و بسیاری از قبایل بدوی معمول است. در تاریخ تحریر کتاب «هزارویک شب » این پوشش را زنان نیز به کار می بردند: «بعض ثیابها و قعدت فی قمیص رفیع و کوفیة حریر». ( الف لیلة چ مکنوتن ج 1 ص 333 ). «فوق رأسها کوفیة مطرزة بالذهب مرصعة بالجواهر». ( الف لیلة ایضاًج 1 ص 833 ) ( از فرهنگ البسه مسلمانان ترجمه هروی چ دانشگاه صص 367-368 ). اتی الی دمشق الحکیم موفق الدین... و هو شاب علی راسه کوفیة و تخفیفة صغیرة... ( عیون الانباء ج 2 ص 177، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(یَّ ) [ ع . کوفیة ] (اِ. ) دستار چهار - گوشه ای که مردان عرب روی سر خود می - اندازند و رشته ای مخصوص هم روی آن بر سر می گذارند که عقال نامیده می شود.

فرهنگ عمید

دستار چهارگوشه ای که مردان عرب روی سر خود می اندازند و بند مخصوصی بر آن قرار می دهند، چپیه.

پیشنهاد کاربران

بپرس