با خردومند، بی وفا بود این بخت
خویشتن خویش را بکوش تو یک لخت.
رودکی ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
بدان کوش تا زود دانا شوی چو دانا شوی زود والا شوی.
ابوشکور.
چو کوشیدم که حال خود بگویم زبانم برنگردید از نیوشه.
شاکر بخاری ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
چند بوی چند ندیم ندم کوش و برون آر دل از غنگ غم.
منجیک ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مرا نیز تا جان بود در تنم بکوشم که پیمان تو نشکنم.
فردوسی.
بخور هرچه داری و بر بد مکوش ز گیتی به مرد خرد دار گوش.
فردوسی.
تو ایران زمین را نگهدار باش به داد و دهش کوش و هشیارباش.
فردوسی.
بدین فصاحت و این علم شاعری که تراست مکوش خیره که ابریز کردی و اکسیر.
غضایری ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
وگر به جنگ نیاز آیدش بدان کوشدکه گاه جستن از آنجا چگونه سازد رنگ.
فرخی ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
نیاید به اندیشه از نیست هستی نیاید به کوشیدن از جسم جانی.
فرخی.
اکنون که شاه شاهان بر بنده کرده رحمت کوشی که رحمت شه از بنده در گذاری.
منوچهری.
گفت شما دانید که خوارزمشاه چند کوشید... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 358 ). و این ده غلام نزدیکتر غلامانند به هارون به چند بار کوشیدند که این کار تمام کنند و ممکن نشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 445 ).ز جفت کسان چشم خود را بپوش
بترس از خدای آن جهان را بکوش.
اسدی.
تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش به فرمان بجای آر و آن را بکوش.
اسدی.
بیشتر بخوانید ...