کوسژ. [ س ِ / س َ ] ( ص ) کوسه. کوسج. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : کوسژان بافغان و باشغبندکاین نه عدل است ای خدای حکیم کان یکی ده تنانه دارد ریش وین یکی را زنخ ز موی چو سیم.خواجه حسین دادی ( از تاریخ بیهق از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).