سپهری که پشت مرا کرد کوز
نشد پست و گردان به جای است نوز.
فردوسی.
هان نفریبد این عجوزت چون خود نکند کبود و کوزت.
نظامی ( الحاقی ).
- کوز کردن پشت ؛ به نشانه تعظیم و احترام و یا ترس خم کردن پشت پیش کسی. سر فرودآوردن : پیش ستمکاره مکن پشت کوز
زآنکه فراوان نزید اسب بوز.
امیرخسرو.
و رجوع به کوز، کوژ، کوز شدن و کوز گشتن شود.