کورکوره

لغت نامه دهخدا

کورکوره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب )کورکور. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کورکور شود.

کورکوره. [ رَ] ( اِخ ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است و 540 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - غلیواج مرغ گوشت ربا زغن : تیری که هر کجا که یکی پشم توده دید حالی چو کور کور درو آشیان کند . ( کمال اسماعیل ) ۲ - ( نرد ) ( یک یک تک تک ) آوردن دو طاس که هر یک یک خال داشته باشد دو تک خال دو کور .

پیشنهاد کاربران

کورکوره در گویش لکی به معنی لاشخور یا پرنده ای که بر بالای سر لاشه حیوانات در آسمان می چرخد می باشد

بپرس