کورمال

/kurmAl/

لغت نامه دهخدا

کورمال. ( ق مرکب ) در تداول عامه ، حرکت بااحتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی ، غالباً کورمال کورمال ( به تکرار ) استعمال شود. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کورمال رفتن ، کورمالی کردن و کورمال کورمال شود.

فرهنگ فارسی

حرکت با احتیاط و دست مالیدن باطراف در تاریکی . غالبا کورمال کورمال ( بتکرار ) استعمال شود .

فرهنگ معین

(ق مر. ) (عا. ) حرکت با احتیاط و دست مالیدن به اطراف در تاریکی .

گویش مازنی

/koormaal/ به علت تاریکی مطلق، با لمس کردن دست و تکیه به دیوار راه رفتن – در تاریکی با لمس کردن دست در جستجوی کسی یا چیزی بودن

پیشنهاد کاربران

کورمال/ kur - mal ( گفتگو )
کورمال کورمال ( گفتگو ) : حرکتی بدون استفاده از حس بینایی به اطراف در تاریکی .
فرهنگ بزرگ سخن
دکتر حسن انوری
نشر: سخن
مانند: بابا گلاب که هم چنان کورمال کورمال از میان جمعیَّت راه می گشود. . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
کورمال. دستمال. پایمال. آمال. مالمیر. شیرمال. . . . و هر کلمه ایی مال داشته باشد. تورکی است.
خسیس و سنگ دل

بپرس