کورشت
لغت نامه دهخدا
کورشت. [ ش ِ ] ( اِخ ) حمداﷲ مستوفی در نزهةالقلوب در ذکر عراق عجم آنجا که از بروجرد و خرم آباد سخن می گوید، آرد: کورشت شهر بزرگ بوده و اکنون خراب است. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 71 ). و رجوع به مدخل بعد شود.
کورشت. [ ش ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کوهدشت که در بخش طراهان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید