کوراویز

لغت نامه دهخدا

( کورآویز ) کورآویز. ( ن مف مرکب ، ق مرکب ) درآویخته و سخت گرفته از کسی یا جایی چون کوران :
او همی گفت و من چو دشنه ٔتیز
در کمر کرده دست کورآویز.
نظامی ( هفت پیکر ص 179 ).

پیشنهاد کاربران

دست کور آویز :دستی که کور از کسی یا جایی آویزد ، کنایه است از رها نکردن دست و محکم گرفتن آن چیز ( کور چیزی را که می گیرد رها نمی کند .
او همی گفت و من چو دشنه تیز
در کمر کرده دست کور آویز
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 515 )

بپرس