کور و کچل
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
کور و کچل ؛ در تداول عامه ، به اطفال خانواده اطلاق شود: شب عیدی چیزی نتوانستم برای کور و کچل ها تدارک کنم.
- || به افراد فرومایه و بی سر و پا نیز اطلاق گردد: فلان با کور و کچلهای محله نشست و برخاست دارد.
... [مشاهده متن کامل]
- نان کور ؛ ناسپاس. آب کور. نمک کور. ( امثال و حکم ) :
از برای آب چون خصمش شدند
آب کور و نان کور ایشان بدند.
مولوی ( مثنوی ) .
- || به افراد فرومایه و بی سر و پا نیز اطلاق گردد: فلان با کور و کچلهای محله نشست و برخاست دارد.
... [مشاهده متن کامل]
- نان کور ؛ ناسپاس. آب کور. نمک کور. ( امثال و حکم ) :
از برای آب چون خصمش شدند
آب کور و نان کور ایشان بدند.
مولوی ( مثنوی ) .