کودنی

/kowdani/

مترادف کودنی: حماقت، کندفهمی، نادانی

متضاد کودنی: هوشمندی

معنی انگلیسی:
density, feeblemindedness, imbecility, stupidity, dullness

لغت نامه دهخدا

کودنی. [ ک َ دَ نی ی ] ( ع ص ، اِ ) مثل کودن است. ( از منتهی الارب ). کودن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به کودن شود. || مرد کاهل گول. ( منتهی الارب ).

کودنی. [ ک َ / کُو دَ ] ( حامص ) کندفهمی و حماقت. ( ناظم الاطباء ). کندفهمی. کندی. بلادت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
این بلااز کودنی آید ترا
که نکردی فهم نکته و رمزها.
مولوی.

فرهنگ فارسی

کند فهمی و حماقت . کند فهمی . کندی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی کودنی از ریشه ی واژه ی کودن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

کودنیکودنیکودنیکودنیکودنی

بپرس