کوخان

لغت نامه دهخدا

کوخان. ( ع اِ ) ج ِ کوخ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کوخ شود.

کوخان. [ ک ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهر ویران که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 137 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کوخان. ( اِخ ) نام یکی از چهار پسر منسیک ، جد مغولان است. ( تاریخ گزیده چ لیدن ص 558 ). رجوع به همان مأخذ شود.

دانشنامه عمومی

کوخان (بانه). کوخان ( بانه ) ، روستایی از توابع بخش نمشیر شهرستان بانه در استان کردستان ایران است.
این روستا در دهستان نمه شیر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۷۲ نفر ( ۱۰۴خانوار ) بوده است.
عکس کوخان (بانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کوخ. ( معرب ، اِ ) کازه ای از نی و کلک و مانند آن بی روزن ، کاخ مثله. ج ، اکواخ ، کوخان ، کیخان ، کِوَخة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . کوخ و کاخ ؛ خانه ای که از نی برآورده باشند بی روزن و هر دو کلمه
...
[مشاهده متن کامل]
دخیل است. ( از اقرب الموارد ) : مُحَرَّد؛ الکوخ فارسیة. الکوخ و الکاخ ؛ بیت مسنم من قصب بلاکوة. ( تاج العروس ) . بیت محرد؛ مسنم و هو الذی یقال له بالفارسیة کوخ. ( لسان العرب ) . || هر خانه بدون روزن. ( از اقرب الموارد ) .

بپرس