کوح

لغت نامه دهخدا

کوح. [ ک َ ] ( ع مص ) چیره شدن در کارزار. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). جنگ کردن با کسی و غلبه یافتن بر او. ( ازاقرب الموارد ). || فروبردن در آب یا در خاک. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

چیره شدن در کار زار یا فرو بردن در آب یا در خاک

پیشنهاد کاربران

کوحِ جمع کُوَحِّه در زبان ایل عرب خمسه فارس به معنی دیوارچینی و خانه ساختن بچه ها که یک نوع بازی هست، گفته می شود.

بپرس