کوتاهی کردن


معنی انگلیسی:
fail, neglect, omit, shirk, spare, duck, to be negligent, to fail (to do something)

لغت نامه دهخدا

کوتاهی کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تقصیر کردن و دریغ داشتن. ( آنندراج ). قصور کردن. ( ناظم الاطباء ).تقصیر کردن. قصور کردن. قصور ورزیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : صفورا شاد گشت و گفت در کار حق و رسانیدن پیغام کوتاهی مکن. ( قصص الانبیاء ).
تا به پای دار آمد از پیم شیون کنان
هیچ جا در حق من زنجیر کوتاهی نکرد.
باقرکاشی ( از آنندراج ).
اختلاط؛ کوتاهی کردن اسب در رفتار. ( منتهی الارب ). و رجوع به کوتاهی شود.

فرهنگ فارسی

تقصیر کردن و دریغ داشتن . قصور کردن

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص ل . ) تنبلی کردن ، سهل انگاری کردن .

واژه نامه بختیاریکا

کوتا زِیدِن

پیشنهاد کاربران

بپرس