کوتاه گونه

لغت نامه دهخدا

کوتاه گونه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) تقریباً کوتاه. تا حدی کوتاه : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه. ( تاریخ بیهقی ). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل ، اما نادر است و ناچار بگوییم. ( تاریخ بیهقی ). و رجوع به کوتاه شود.

فرهنگ فارسی

تقریبا کوتاه . تا حدی کوتاه :پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه

پیشنهاد کاربران

بپرس