کوتاه نظر

لغت نامه دهخدا

کوتاه نظر. [ ن َ ظَ ] ( ص مرکب ) شخصی را گویند که از عواقب امور نیندیشد و عاقبت اندیش نباشد و غافل و صاحب غفلت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کسی که عاقبت اندیش نباشد و از عاقبت کار نیندیشد و غافل باشد. ( ناظم الاطباء ). کسی که عاقبت اندیش نباشد. ( فرهنگ فارسی معین ). کوته نظر. ( برهان ). و رجوع به کوته نظر شود. || بخیل و ممسک را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بخیل. ممسک. تنگ نظر. ( فرهنگ فارسی معین ). تنگ چشم. نظرتنگ. خرده نگرش. اندک بین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || نزدیک بین. آنکه نظر بلند و دوربین ندارد :
همه کس را به تو این میل نباشد که مراست
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است.
سعدی.
مقراض ره دور، نظرهای بلند است
قطع نظر از مردم کوتاه نظر کن.
صائب.
و رجوع به کوتاه بین و کوته نظر شود.

فرهنگ فارسی

۱ - کسی که عاقبت اندیش نباشد . ۲ - صاحب غفلت غافل . ۳ - بخیل ممسک تنگ نظر .

مترادف ها

narrow-minded (صفت)
دهاتی، کوته فکر، کوتاه نظر، بدون سعه نظر

پیشنهاد کاربران

بپرس