کوتاه امدن


معنی انگلیسی:
to draw in ones horn, to lower ones note

لغت نامه دهخدا

( کوتاه آمدن ) کوتاه آمدن. [ م َ دَ ] ( مص مرکب ) کوتاه شدن. قصیر گشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). ورجوع به کوتاه شدن شود. || مختصر کردن کلام خاصه در جدال. سخن را اطاله ندادن. || ملایم بودن پس از ادعای بسیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مجازاً در تداول عامه ، صرف نظر کردن از ادامه ٔمطلب و گفتگو و مرافعه و خصومت. ( فرهنگ فارسی معین ). || کوتاهی کردن در امری. قصور ورزیدن درکاری. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کوتاهی کردن شود. || قصور چنانکه جامه بر اندام. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).کوچک شدن قد لباس.

فرهنگ فارسی

( کوتاه آمدن ) ( مصدر ) ۱ - کوتاه شدن قصیر گشتن . ۲ - صرف نظر کردن از ادام. مرافعه و خصومت . ۳ - صرف نظر کردن از ادام. مطلب و گفتگو : ... آبروی خودم از هر چیز بالاتر است . آهو کوتاه آمد ... .

فرهنگ معین

( کوتاه آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) صرف نظر کردن ، گذشتن .

واژه نامه بختیاریکا

( کوتاه آمدن ) شیدِن؛ شُو خَل کردن؛ نرم اَردِن

اصطلاحات و ضرب المثل ها

( کوتاه آمدن ) معنی اصطلاح -> کوتاه آمدن
رضایت دادن به چیزی به قصد پایان دادن به بحث یا جدال
مثال:
- اگر کوتاه می آمدم، قافیه را به کلی باخته بودم.
- داداش کوتاه بیا دیگه، مثل اینکه تا صبح می خوای اینجا بحث کنی !

پیشنهاد کاربران

To desist
throw in the towel
Yield
compromise
کوتاه آمدن: [ اصطلاح در تداول عامه]رضایت دادن ، تسلیم شدن . رضایت دادن به چیزی به قصد پایان دادن به بحث یا جدال
( ( آیه داشت می گفت "قرار شده برای جشن عروسی باغ عموی مرجان چاددر بزنند. اول مرجان رضایت نمی داد "مثل مرجان حرف زد "باغ عمو جان نه ! از بچگی دوست داشتم جایی عروسی بگیرم که به عمر م ندیده باشم "ولی بعد کوتاه آمد چون که آقای نمی دانم چی چی قول داد که "صدا را کلفت کرد "باغ را جوری درست می کنم نفهمی اینجا همان جاست که از بچگی دیدی. " ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 215. ) )

relent
Take it easy

بپرس