کواژه

لغت نامه دهخدا

کواژه. [ ک َ ژَ / ژِ ] ( اِ ) طعنه زدن و افسوس کردن. ( صحاح الفرس ).طعنه زدن و سرزنش کردن. ( برهان ). کواژ. طعنه و سرزنش. ( آنندراج ). طعنه و سرزنش. ( ناظم الاطباء ). مصحف گواژه است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به گواژه و گواژ شود. || سخر و لاغ و مزاح و خوش طبعی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). کواژ. در مقام تمسخر و ریشخند نیز استعمال کنند. ( آنندراج ). مصحف گواژه است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به گواژه و گواژ شود. || نان و طعام نیم پخته و تخم مرغ نیم برشت. ( برهان ). نان و طعام نیم پخته و تخم مرغ نیم پخته. ( ناظم الاطباء ). رشیدی صحیح این کلمه را «گوازه » می داند و معرب آن جوازق مؤید این قول است. ( حاشیه برهان چ معین ) : و مرغان گردانیدن گرفتند و خایه و کواژه و آنچه لازمه روز مهرگان است ملوک را از سوخته وبرکان روده می کردند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 502 ).
- خایه به کواژه کردن ؛ تخم مرغ را آب پز کردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ): السلق ؛ خایه بکواژه کردن یعنی جوشانیدن. ( مجمل اللغة از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
|| ( ص ) مزاح کننده. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). مصحف گواژه است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به گواژه و گواژ شود.

فرهنگ فارسی

طعنه زدن و افسوس کردن . طعنه و سرزنش

فرهنگ معین

(کَ ژَ یا ژِ ) (اِ. ) ۱ - طعنه ، سرزنش . ۲ - خوش طبعی ، مزاح .

پیشنهاد کاربران

بپرس