خرامان بت من میان جواری
چو حور بهشتی میان کواعب.
امیر معزی.
به بوتراب که شاه بهشت و کوثر اوست فدای کعب و ترابش کواعب و اتراب.
خاقانی.
هقعه چو کواعب قصب پوش با هنعه نشسته گوش درگوش.
نظامی.
طبیعت او در اختیار حدود قواضب بر خدود کواعب بر خلاف طباع بشر بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ). بستانش حدائق اعناب ، سکانش کواعب اتراب. ( ترجمه محاسن اصفهان آوی ).سقی اﷲ لیلا کصدغ الکواعب
شبی عنبرین موی و مشکین ذوائب.
سلمان ساوجی.
ز تأثیر زنجیر حفظش نمایدگره چون سلاسل به زلف کواعب.
میرزاقلی میلی هروی ( از آنندراج ).
|| پستانهای برآمده. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).- ام الکواعب ؛ صاحب پستانهای برآمده :
سلام علی دار ام الکواعب
بتان سیه چشم عنبرذوائب.
امیرمعزی.