کواز

لغت نامه دهخدا

کواز. [ ک َ ] ( اِ ) تنگ را گویند و آن کوزه ای باشد سرتنگ و گردن کوتاه که مسافران با خود دارند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مصحف کراز است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به کراز شود. || چوبدستی که خر و گاو بدان برانند. ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). صحیح گواز است. ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به گواز و گواره شود.

کواز. [ ک َوْ وا ] ( ع ص ) آنکه کوزه های سفالی می سازد. ( از انساب سمعانی ). کوزه گر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

آنکه کوزه های سفالی می سازد .کوزه گر

فرهنگ عمید

= کوزه

پیشنهاد کاربران

بپرس