کهگون. [ ک َ ] ( ص مرکب ) به رنگ کاه. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : خانه خوهم رفت من خروسک کهگون سوی یکی ماکیان و جوزگکی شش.سوزنی ( از یادداشت ایضاً ).راست خوهی حسب آن خروسک کهگون هیچ ندیمی به سمع تو نگذارد.سوزنی ( از یادداشت ایضاً ).