ز جان به فکرت محکم برون کنند ثناش
ز کوه ، زرّ به آهن برون کند کهکان.
عنصری ( دیوان چ قریب ص 141 ).
|| ( اِ مرکب ) آلتی که بدان کوه کنند، و آن را کوه کاف نیز گویند یعنی کوه شکاف. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).کهکان. [ ک ُ ] ( اِخ ) فرهاد عاشق شیرین. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کوهکن ( اِخ ) شود.