کهوه
لغت نامه دهخدا
کهوه. [ ک ُ ] ( ع مص ) پیر و کلانسال گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): کهت الناقة کهوهاً؛ شتر ماده پیر و کلان سال گردید. ( از اقرب الموارد ). || په کردن مست بر روی کسی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).هه کردن مست ، و ذلک اذا استنکهت السکران فنکه فی وجهک ، و به این معنی از باب فتح آید. ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
واژه قهوه یا قهوه ای کاملا واژه عربی اصل هستند ولی کهوه کهوه ای پارسی هستند خیلی جلب تر هست ایرانی این دو واژه پارسی کهوه کهوه ای نمی گویم ولی این دو واژه واژه قهوه یا قهوه ای اصل عربی گویم خیلی جالب است خیلی جالب ترک های ترکیه به جا واژه قهوه عربی از واژه پارسی کهوه استفاده می کنند بازهم گویم خیلی خیلی جالب است. این واژه یعنی کهوه صد درصد پارسی است.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا