کهنه گردیدن

لغت نامه دهخدا

کهنه گردیدن. [ ک ُ ن َ / ن ِ گ َ دی دَ ] ( مص مرکب ) کهنه شدن. کهنه گشتن. فرسوده شدن : اکماد؛ کهنه گردیدن جامه.( منتهی الارب ). رجوع به کهنه شدن و کهنه گشتن شود.

فرهنگ فارسی

کهنه شدن . کهنه گشتن . فرسوده شدن . یا از چشم افتادن .

پیشنهاد کاربران

بپرس