لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
نمدپاره پوش ؛ نمدپوش. ژنده پوش :
چو دید اردبیلی نمدپاره پوش
کمان در زه آورد وزه را به گوش.
سعدی.
چو دید اردبیلی نمدپاره پوش
کمان در زه آورد وزه را به گوش.
سعدی.
( صفت ) [قدیمی] kohanjāme ۱. جامۀ کهنه و فرسوده. ۲. ژنده پوش.