کهنه فروش. [ ک ُ ن َ / ن ِ ف ُ ] ( نف مرکب ) کسی که قماشهای کهنه و اشیای مستعمل را بر دست و دوش برگرفته و بفروشد. ( آنندراج ). آنکه لباسهای کهنه و مندرس می فروشد. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). خُلْقانی. ( دهار ) ( تفلیسی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : تا از لباس حسن بیاراست دوش خود از نو شدیم بنده کهنه فروش خود.
سیفی ( از آنندراج ).
|| مجازاً، آنکه معنی کهنه عرضه می کند. مقلد. ( کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ) : نوبت کهنه فروشان درگذشت نوفروشانیم و این بازار ماست.
مولوی.
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه لباسها ی کهنه و مندرس فروشد : تا از لباس حسن بیاراست دوش خود از نو شدیم بند. کهنه فروش خود . ( سیفی )