ای تا ابد از کهنه سواران تو مریخ
وی از ازل از پیر غلامان تو کیوان.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).
|| ( اصطلاح زورخانه ) مرشد زورخانه. کسی که تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی دهد. ( فرهنگ فارسی معین ) :آفرین باد به گفتار خوش کهنه سوار
آن پسرخوانده پریای ولی در همه کار.
میرنجات ( از فرهنگ فارسی معین ).
|| آنکه کارآزموده و مجرب باشد. ( ناظم الاطباء ). بسیار ماهر و زرنگ : از آن کهنه سوارهاست. ( فرهنگ فارسی معین ).