کهن گرگ. [ ک ُ هََ / هَُ گ ُ ] ( اِ مرکب ) گرگ پیر. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) : ز بیم سکه و نیروی شمشیرهراسان شد کهن گرگ از جوان شیر.نظامی. || کنایه از دنیاست. ( آنندراج ). دنیا و فلک و گردون. ( ناظم الاطباء ) : تیرباران سحر دارم سپر چون نفکنداین کهن گرگ خشن بارانی از غوغای من.خاقانی.