کهله. [ ک َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گاورسهایی بود که از زر و سیم و ارزیز سازند. ( نسخه ای از فرهنگ اسدی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . ریزه های سیم و زر. ( فرهنگ رشیدی ). ریزه ها و گاورسهای زر و سیم را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). ریزه های زر و سیم. ( ناظم الاطباء ) :
بر کهله هجرانْت کنون رانی کفشیر
بر کهله داغش بر کفشیر نرانی.
منجیک ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
بر پشت اگر خار کشی و دخ و دهله به زآنکه ز دونان طلبی ناسره کهله.
؟ ( از فرهنگ رشیدی ).
|| زر سفید را نیز گفته اند، و به ترکی آقچه خوانند. ( برهان ). زر سپید رایج را نیز گفته اند، و به ترکی آقچه خوانند. ( آنندراج ). زر سفید رایج. ( ناظم الاطباء ).