کهریزه

لغت نامه دهخدا

کهریزه. [ ک َ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و 118 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کهریزه. [ ک َ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهرویران است که در بخش حومه شهرستان مهاباد واقع است و 277 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کهریزه. [ ک َ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کل تپه فیض اﷲبیگی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 420 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

کهریزه. [ ک َ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قراتوره است که در بخش شهرستان سنندج واقع است و 115 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).، که ریزه. [ک َه ْ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) کاه ریزه. ریزه کاه. خرده کاه. پر کاه. پره کاه. پره خرد کاه :
کز وجه زمین بوس ز دیوان سرایت
که ریزه ربایند به بیجاده جاذب.
سوزنی.

پیشنهاد کاربران

بپرس