کهرور

لغت نامه دهخدا

کهرور. [ ک ُ ] ( ع اِمص ) کهرورة. ترشروئی. اسم است. ( منتهی الارب ). || ( ص ) آنکه سرزنش کند و بانگ برزند مردم را. کهرورة مثل آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ترش روی و عبوس کننده وترشروئی که سرزنش کند و بانگ برزند مردم را و زجر کند. ( ناظم الاطباء ). ج ، کهاریر. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کهروره ٠ ترشروئی اسم است ٠ آنکه سرزنش کند و بانگ بر زند مردم را ٠ کهروره مثل آن ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس