شد او کهربارنگ چون گشت خشک
زمردصفت بود تا بود تر.
مسعودسعد.
گاهی آید ز گوهری سنگی گاه لعلی ز کهربارنگی.
نظامی.
ای چون خر آسیا کهن لنگ کهتاب تو روی کهربارنگ.
نظامی.
|| چیزی را نیز گویند که خاصیت کهربا داشته باشد. || کنایه از رباینده و بردارنده. || کنایه از سبک دست. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).