کهرباگون. [ ک َ رُ ] ( ص مرکب ) کهربارنگ. هر چیز زردرنگ. ( ناظم الاطباء ) : مکن زیر این لاجوردی بساطبدین قلعه کهرباگون نشاط.نظامی.بیا ساقی آن آب آتش خیال درافکن بدان کهرباگون سفال.نظامی.ورجوع به کهربارنگ شود.