وینها که نیند از تو سزای که و کهدان
مر حور جنان را تو چه گویی که سزااند؟
ناصرخسرو.
تو چه گویی که جهان از قبل اینهاست که دریغ آید زیشانْت همی کهدان.
ناصرخسرو.
دیگ شکم از طعام لبریز مکن گر کاه نباشد ز تو کهدان از توست.
میرالهی همدانی.
- امثال :مردان در میدان جهند و ما در کهدان جهیم . ( امثال و حکم ص 1512 ).
|| جایی که در آن جهت خوابیدن سگ کاه می ریزند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ) :
افسر زرین تو را و دولت بیدار
وآنکه تو را دشمن است بد سگ کهدان.
( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 636 ).
- امثال :گر سگی بانگی کند بر بام کهدان غم مخور.
؟ ( از امثال و حکم ص 1295 ).
کهدان. [ ک َ هََ ] ( ع مص ) دویدن خر. ( تاج المصادر بیهقی ). کَهْد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کهد شود.