کهب
لغت نامه دهخدا
کهب. [ ک َ ] ( ع ص ) گاومیش کلان سال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کهب. [ ک َ هََ ] ( ع مص ) کَهْب گردیدن. کاهب نعت است از آن. ( منتهی الارب ). رنگ تیره مایل به سیاهی پیدا کردن. و کاهب نعت است از آن. ( از اقرب الموارد ).
کهب. [ ک ُ ]( ع ص ، اِ ) ج ِ اکهب و کهباء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). و رجوع به اکهب و کهباء شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید