کها

لغت نامه دهخدا

کها. [ ک َ ] ( ص ) خجل و شرمنده و منفعل. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ) ( از برهان ). خجل و شرمنده. ( آنندراج ) :
به دست خود که کند با خود این که من کردم
کهای توبه ام آخر ز احمقی تا کی ؟
نزاری ( از فرهنگ رشیدی ).
چه نسبت است که من می کنم به روی و لبت
انار دانه گل سرخ و ارغوان یاقوت
کهای لعل تو باشد اگر زبهر ردیف
زمان زمان بنشانم یگان یگان یاقوت.
نزاری ( از آنندراج ).
|| ( اِ ) خجالت و شرمندگی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) شرمنده خجل منفعل : بدست خود که کند با خود این که من کردم ? کهای توبه ام آخر ز احمقی تاکی ? ( نزاری )

فرهنگ معین

(کَ ) (ص . ) خجل ، شرمنده .

فرهنگ عمید

خجل، شرمنده: به دست خود که کند با خود این که من کردم / کهای توبه ام آخر ز احمقی تا کی؟ (نزاری: رشیدی: کها ).

گویش مازنی

( که آ ) /ke aa/ کی؟ چه وقت؟

پیشنهاد کاربران

بپرس