کنیس. [ ] ( اِ ) جامه زربفت.( مهذب الاسماء ) : از ناحیت کومش به دیلمان جامه های کنیس خیزد. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 146 ). کنیس. [ ک َ ] ( معرب ، اِ ) کنشت.کنیسه. معبد یهود. ( فرهنگ فارسی معین ) : ای هزاران کعبه پنهان در کنیس ای غلطانداز عفریت و بکیس.