که داند قدر سنبل تا نبیند
برسته همبرش سعدان و کنگر.
ناصرخسرو.
کنگر چوبرآورد سر از خاک زمین گفت خرما نتوان خورد از این خار که کشتیم.
بسحاق اطعمه ( دیوان ص 13 ).
کدک و کشک نهاده است و تغار لور و دوغ قدحی کرده پر از کنگر و کنب خوشخوار.بسحاق اطعمه.
- کنگر بری ؛ هیشر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).- کنگر بستانی ؛ کنگر فرنگی. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کنگر تر ؛ اسم فارسی حرشف رطب است. ( فهرست مخزن الاودیه ).
- کنگر خر ؛ گیاهی است از تیره مرکبان و از دسته خار تاتاریها که پایاست و دارای ساقه برافراشته می باشد و در حقیقت جزو گیاهان علفی با رشد زیاد محسوب است. ساقه اش نسبتاً محکم و پرخار و برگهایش نیز پرخارند. گلهایش قرمز متمایل به بنفش و گاهی دارای لکه های سفید است و به تعداد زیاد در انتهای متفرعات ساقه قرار دارند، و به شکل گلوله های پرخار می باشد. گیاه مزبور در اکثر صحاری لم یزرع و معتدل و کنار جاده ها به فراوانی می روید. شکاعی. طوبه. کافیلو. کنگر فرنگی وحشی. ( فرهنگ فارسی معین ). اسم فارسی بادآورد است. ( فهرست مخزن الادویه ).بیشتر بخوانید ...