کنگاله. [ ک َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) کنغاله. ( فرهنگ جهانگیری ). به معنی کنغاله است که خواستن و خواستگاری کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). کنغاله و خواستگاری و خواستگاری زن و زن خواستن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به کنغاله شود. || ( ص ) زن فاحشه و قحبه. ( برهان ) ( آنندراج ). روسپی و فاحشه و قحبه. ( ناظم الاطباء ). || ممسک و بخیل. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کنغاله شود.