لغت نامه دهخدا
کنفت کردن. [ ک ِ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) از سکه انداختن. از سکه و صورت انداختن. به صورت مطلوب ِ چیزی ، زیان وارد آوردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). چیزی را کثیف و دستمالی کردن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). || کسی را خوار و خفیف و سرشکسته و بی آبرو کردن و او را در برابر دیگران خجالت دادن به وسایل مختلف از قبیل زورآزمائی کردن با او، به رخ کشیدن کارهای خلاف و فاش کردن اسرار پنهانی او و غیره. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
فرهنگ فارسی
از سکه انداختن. از سکه و صورت انداختن