کنشن. [ ک ُ ن ِ ] ( اِمص ) به معنی کنش است که کردار نیک و بد باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). به معنی کنش است. ( فرهنگ جهانگیری ). کنش. کردار. ( از فرهنگ رشیدی ). شغل و کار و کردار. ( ناظم الاطباء ). لغت پهلوی است : «کونیشن » ، کنش. ( از حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به کنش شود. || ( اِ ) به معنی کنشت هم آمده است که آتشکده گبران و معبد جهودان باشد. ( برهان ). آتشکده و معبد یهودان. ( ناظم الاطباء ). || جای خوکان باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). جای نگاه داشتن خوکان. ( ناظم الاطباء ). و به همه معانی رجوع به کنشت شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - معبد یهودان ( خصوصا ) . ۲ - عبادتگاه کافران ( عموما ) : تنها نه منم خان. دل بتکده کرده در هر قدمی صومعه ای هست و کنشتی . ( حافظ )