لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - هماهنگی صدا های ابزار های موسیقی هماهنگی صدا ها و ساز ها . ۲ - قطعه ای موسیقی که با ابزار های مختلف موسیقی هماهنگ نواخته شود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محلی که چنین برنامه ای در آن اجرا می شود.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
کنسرت (فرمیر). کنسرت ( هلندی: Het concert ) ( ح. ۱۶۶۴ ) یک نقاشی اثر یوهانس فرمیر، هنرمند هلندی است که یک مرد و دو زن را در حال اجرای موسیقی نشان می دهد. این اثر به موزه ایزابلا استوارت گاردنر شهر بوستون تعلق داشت که در اثر سرقت، ناپدید شد. [ ۱] کارشناسان معتقدند این نقاشی، باارزش ترین اثر سرقتی در جهان محسوب می شود[ ۲] [ ۳] که سال ۲۰۱۵ ارزشی در حدود ۲۵۰ میلیون دلار آمریکا داشت. [ ۴]
wiki: کنسرت (فرمیر)
کنسرت (فیلم ۲۰۰۹). کنسرت ( به فرانسوی: Le Concert ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۹ و به کارگردانی ژان ژیرو است. در این فیلم بازیگرانی همچون الکسی گوسکف، ملانی لوران، دیمیتری نظروف، فرانسوا برلئان، میو - میو، لیونل آبلانسکی، لوران باتو، ولاد ایوانف، گیوم گالین، ماریا دینولسکو و رمزی بدیاایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: کنسرت (فیلم ۲۰۰۹)
دانشنامه آزاد فارسی
کُنْسِرْت (concert)
صحنه ای از اجرای کنسرت سنتی
اجرای موسیقی برای همگان، به جز اجرای اپرا یا اجرای خاص یک اجراکنندۀ منفرد که در این حالت اغلب رسیتال نامیده می شود.
صحنه ای از اجرای کنسرت سنتی
اجرای موسیقی برای همگان، به جز اجرای اپرا یا اجرای خاص یک اجراکنندۀ منفرد که در این حالت اغلب رسیتال نامیده می شود.
wikijoo: کنسرت
مترادف ها
هم اهنگی، کنسرت، ساز واواز، انجمن ساز واواز
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کنسرت= جشنآوا
خنیابزم
جشناهنگ
بزماهنگ
خنیاجشن
خنیابزم
بزماهنگ
خنیاجشن
خنیابزم
همنوازی ، گروه نوازی
گروه همنوازی
. . . در چنان �گروه همنوازی�، سخن بر سر مرگ و زندگی است!
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_8. html
... [مشاهده متن کامل]
آنچه �ایرزاد� درباره ی رگ و ریشه ی واژه ی لاتینی �کنسرت� نوشته، چشمگیر و از دیدگاه تاریخی گسترش زبان های نامور به �هند و اروپایی� یا باریک تر: �هند و آلمانی کهن� که زبان های ایرانی نیز در بدنه ی کُلفتِ پایین درخت، نزدیک به ریشه ی آن جای دارند، شایان درنگ و از دید من درست است. به این ترتیب، همه ی برابرهایی که وی از آن ها نام برده را می توان به واژه نامه افزود و آن را بهبود بخشید.
. . . در چنان �گروه همنوازی�، سخن بر سر مرگ و زندگی است!
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۴
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/04/blog - post_8. html
... [مشاهده متن کامل]
آنچه �ایرزاد� درباره ی رگ و ریشه ی واژه ی لاتینی �کنسرت� نوشته، چشمگیر و از دیدگاه تاریخی گسترش زبان های نامور به �هند و اروپایی� یا باریک تر: �هند و آلمانی کهن� که زبان های ایرانی نیز در بدنه ی کُلفتِ پایین درخت، نزدیک به ریشه ی آن جای دارند، شایان درنگ و از دید من درست است. به این ترتیب، همه ی برابرهایی که وی از آن ها نام برده را می توان به واژه نامه افزود و آن را بهبود بخشید.
آوایش
دلیل انتخاب این بخاطر هماهنگی لغوی آن با واژه ی نمایش هست.
نمایش=تأتر
آوایش=کنسرت
نماوایش=سینما
دلیل انتخاب این بخاطر هماهنگی لغوی آن با واژه ی نمایش هست.
نمایش=تأتر
آوایش=کنسرت
نماوایش=سینما
کنسرت
کُنسِرت : کُن - سِرت
کُن = هَم ؛ سِرت = سُرود ، سُرواد، سُرایی
کُنسِرت = هَمسُرایی ، هَمسُروادی، همسُرودی
اُرکِستر = هَمنَوازی ، هَماوازی، همنواختی، هماواختاری
نِواختَن : نِ - واخت - اَن
... [مشاهده متن کامل]
واختَن ، وازیدن = آهنگ و ترانه واختن یا وازیدن
آواز : آ - واز = با پیشوند - آ : آن را رواندن / اجرا کردن
همریشه با voice و votum و وِتو در انگلیسی
نواختن ، نواختن = آهِسته و آرام نواختن
نِ= پیشوندی است که به سوی پایین و زیر مینه میدهد.
کُنسِرت : کُن - سِرت
کُن = هَم ؛ سِرت = سُرود ، سُرواد، سُرایی
کُنسِرت = هَمسُرایی ، هَمسُروادی، همسُرودی
اُرکِستر = هَمنَوازی ، هَماوازی، همنواختی، هماواختاری
نِواختَن : نِ - واخت - اَن
... [مشاهده متن کامل]
واختَن ، وازیدن = آهنگ و ترانه واختن یا وازیدن
آواز : آ - واز = با پیشوند - آ : آن را رواندن / اجرا کردن
همریشه با voice و votum و وِتو در انگلیسی
نواختن ، نواختن = آهِسته و آرام نواختن
نِ= پیشوندی است که به سوی پایین و زیر مینه میدهد.
مجلس فسق و فجور
در تاجیکستان از واژه چرخ ترانه بجای کلمه کنسرت استفاده می شود
فارسی آن هم می شود:
بزن و بکوب ( بزن بکوب ) !، دادار دودور!
بزن و بکوب ( بزن بکوب ) !، دادار دودور!
نام آوا ترکی آن می شود: دامبول و دومبول ( دامبول دومبول یا دَمبَل و دیمبَل یا دامبیلی! ) ؛که در فارسی هم استفاده می شود.
مثال: گارداش دامبول و دومبول ( دامبول دومبول ) وارده >>> یعنی داداش کنسرت داری!
مثال: گارداش دامبول و دومبول ( دامبول دومبول ) وارده >>> یعنی داداش کنسرت داری!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)