کنستو

لغت نامه دهخدا

کنستو. [ ک َ ن َ ] ( اِ ) اشنان باشد و آن گیاهی است که با بیخ آن جامه شویند و بعضی گویند کنستو، رستنیی باشد شبیه به اشنان و آن بیشتر در ولایت یمن و فرغانه روید و به عربی محلب خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). کنشتو. کنشتوک. نوعی اشنان. ( فرهنگ فارسی معین ). نباتی است که به بیخ آن جامه بشویند و آن را اشنان نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از اوبهی ). اشنان و یا گیاهی است شبیه با اشنان که بدان جامه شویند. ( ناظم الاطباء ) :
ایمن بزی اکنون که بشستم
دست از تو به اشنان و کنستو .
شهید بلخی ( از کتاب احوال و اشعار رودکی ص 1231 ).
|| درختچه پیوند مریم و نوعی آلبالوی تلخ است که از دانه های آن جهت دفع کرمهای روده استفاده کنند. محلب . ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس