کنستانتین پنجم ملقب به کنستانتین کوپرونیموس ( به یونانی: ′Κωνσταντίνος - Ε ) ( به معنای مزخرف نامیده شده ) [ ۱] ( زادهٔ ۷۱۸ - درگذشتهٔ ۱۴ سپتامبر ۷۷۵ ) امپراتور بیزانس از ۷۴۱ تا هنگام مرگش در ۷۷۵ بود. [ ۲] کنستانتین امپراتور و فرمانده ای توانمند بود با این حال اعتقاد او به شمایل شکنی سبب شد تا در دوران حکومتش فرمان اعدام راهبانی که مخالف نظر او بودند را صادر کند. [ ۲]
کنستانتین پسر لئون سوم، امپراتور وقت بیزانس بود که در ۷۲۰ با عنوان کنستانتین پنجم به عنوان امپراتور مشترک با پدرش تاج گذاری کرد و پس از مرگ لئوی سوم در ۷۴۱، امپراتور مستقل بیزانس شد. [ ۲] او که تا این زمان بیشتر وقتش صرف درگیری های نظامی و لشکرکشی علیه اعراب و بلغارها شده بود[ ۲] ، پس از در دست گرفتن قدرت نیز بار دیگر در همان سال برای مقابله با تهدیدات مسلمان به مرزهای شرقی رفت. [ ۳]
در این زمان آرتاباسدوس، شوهر خواهر کنستانتین پنجم که پس از یاری رساندن به لئوی سوم برای تصاحب تخت امپراتوری با دختر او ازدواج کرده و از سوی او به فرمانداری اوپسیکیون، بزرگترین شهر نظامی و با اهمیت بیزانس در شمال شرقی آسیای صغیر در نزدیکی قسطنطنیه منصوب شده بود[ ۴] ، علیه کنستانتین پنجم سر به شورش برداشت. [ ۴]
تئوفانس، تاریخ نگار بیزانسی در این باره می نویسد: «کنستانتین به منظور مقابله با اعراب به کراسوس در اوپسیکیون آمد و برای آرتاباسدوس که همراه با سپاهیانش در دوریلایون اردو زده بود پیامی فرستاد مبنی بر دلتنگی برای پسران او ( خواهرزادگان خودش ) و از آرتاباسدوس خواست تا آنان را پیش او بفرستد. در حالی که هدف کنستانتین از این درخواست به گروگان گرفتن پسران آرتاباسدوس بود. آرتاباسدوس که از این موضوع سخت رنجیده خاطر شده بود سر به شورش برداشت و بِسِر اشراف زاده را که به پیشواز او آمده بود را به بهانهٔ همفکربودن با مسلمانان کشت. پس کنستانتین اسبی زین شده را یافت و از آنجا به سوی آموریوم گریخت و مورد استقبال لانژینوس، فرماندار منطقهٔ نظامی آناتولی قرار گرفت. »[ ۳]
در روایت دیگری نیز آمده است که مسلمانان تا اوپسیسکیون پیش آمده بودند و کنستانتین برای مقابله با آنان به دشت های کراسوس رفت. او در آنجا به آرتاباسدوس که در دوریلیون بود فرمان داد تا با سپاهیان اوپسیکیون به او بپیوندد. اما آرتاباسدوس که ظاهراً از پیشتر درصدد خیانت بود به جای اطاعت از دستور علیه او شورید و خود را امپراتور خواند و چنان ناگهانی به نیروهای کنستانتین پنجم یورش برد که ارتش امپراتوری خیلی زود پراکنده شد و کنستانتین برای اسیر نشدن به تنهایی گریخت. در راه اسب او از شدت خستگی از پای درآمد اما کنستانتین اسب زین شدهٔ چاپاری را یافت و موفق شد خود را به آموریوم برساند. [ ۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفکنستانتین پسر لئون سوم، امپراتور وقت بیزانس بود که در ۷۲۰ با عنوان کنستانتین پنجم به عنوان امپراتور مشترک با پدرش تاج گذاری کرد و پس از مرگ لئوی سوم در ۷۴۱، امپراتور مستقل بیزانس شد. [ ۲] او که تا این زمان بیشتر وقتش صرف درگیری های نظامی و لشکرکشی علیه اعراب و بلغارها شده بود[ ۲] ، پس از در دست گرفتن قدرت نیز بار دیگر در همان سال برای مقابله با تهدیدات مسلمان به مرزهای شرقی رفت. [ ۳]
در این زمان آرتاباسدوس، شوهر خواهر کنستانتین پنجم که پس از یاری رساندن به لئوی سوم برای تصاحب تخت امپراتوری با دختر او ازدواج کرده و از سوی او به فرمانداری اوپسیکیون، بزرگترین شهر نظامی و با اهمیت بیزانس در شمال شرقی آسیای صغیر در نزدیکی قسطنطنیه منصوب شده بود[ ۴] ، علیه کنستانتین پنجم سر به شورش برداشت. [ ۴]
تئوفانس، تاریخ نگار بیزانسی در این باره می نویسد: «کنستانتین به منظور مقابله با اعراب به کراسوس در اوپسیکیون آمد و برای آرتاباسدوس که همراه با سپاهیانش در دوریلایون اردو زده بود پیامی فرستاد مبنی بر دلتنگی برای پسران او ( خواهرزادگان خودش ) و از آرتاباسدوس خواست تا آنان را پیش او بفرستد. در حالی که هدف کنستانتین از این درخواست به گروگان گرفتن پسران آرتاباسدوس بود. آرتاباسدوس که از این موضوع سخت رنجیده خاطر شده بود سر به شورش برداشت و بِسِر اشراف زاده را که به پیشواز او آمده بود را به بهانهٔ همفکربودن با مسلمانان کشت. پس کنستانتین اسبی زین شده را یافت و از آنجا به سوی آموریوم گریخت و مورد استقبال لانژینوس، فرماندار منطقهٔ نظامی آناتولی قرار گرفت. »[ ۳]
در روایت دیگری نیز آمده است که مسلمانان تا اوپسیسکیون پیش آمده بودند و کنستانتین برای مقابله با آنان به دشت های کراسوس رفت. او در آنجا به آرتاباسدوس که در دوریلیون بود فرمان داد تا با سپاهیان اوپسیکیون به او بپیوندد. اما آرتاباسدوس که ظاهراً از پیشتر درصدد خیانت بود به جای اطاعت از دستور علیه او شورید و خود را امپراتور خواند و چنان ناگهانی به نیروهای کنستانتین پنجم یورش برد که ارتش امپراتوری خیلی زود پراکنده شد و کنستانتین برای اسیر نشدن به تنهایی گریخت. در راه اسب او از شدت خستگی از پای درآمد اما کنستانتین اسب زین شدهٔ چاپاری را یافت و موفق شد خود را به آموریوم برساند. [ ۵]
wiki: کنستانتین پنجم