چو بهرام برخاست از خوابگاه
برآمد بر او یکی نیکخواه
که کبروی را چشم روشن کلاغ
ز مستی بکندیددر پیش زاغ.
فردوسی.
این ساعت گردنتان زدمی و بیختان کندیدمی. ( ترجمه اعثم کوفی ص 68 ). میخها را می کندیدند... و کندید میخها را. ( کشاف اصطلاحات الفنون از فرهنگ فارسی معین ).