کندو کو

لغت نامه دهخدا

کندوکو. [ ک َ دُ ک َ / ک ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کندوکاو. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کندوکو کردن ؛ وررفتن : دیشب تا صبح دزد پشت در کندوکو کرد که باز کند. این قدر با دندانها کندوکو مکن مینای روی آن می رود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کندوکاو و کاویدن شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تفحص تجسس . ۲ - سعی کوشش .

پیشنهاد کاربران

بپرس