کنده کاری

/kandekAri/

مترادف کنده کاری: حکاکی، کنده گری، نقر

معنی انگلیسی:
dugout, engraving, etching, carving

لغت نامه دهخدا

کنده کاری. [ ک َ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) نقشها که به زر و چوب و سنگ و امثال آن کنند. ( غیاث ). کنده گری. حکاکی. ( فرهنگ فارسی معین ). عمل کنده کار. ( از آنندراج ). حکاکی. ( ناظم الاطباء ). نقش کندن بر ظروف و آلات فلزی. عمل کندن اشکال در اوانی و ظروف و دیگر چیزهای فلزین. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || منبت کاری.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

فرهنگ معین

(کَ دِ ) (حامص . ) حکاکی روی چوب ، فلز و غیره . حکاکی .

فرهنگ عمید

عمل کندن و نقش ونگار انداختن روی سنگ، چوب، یا فلز، کنده گری.

دانشنامه عمومی

کَنده کاری عمل شکل دادن به چیزی از یک ماده، با استفاده از ابزاری برای خراشیدن آن ماده را گویند. این تکنیک می تواند روی هر ماده جامدی که بتواند هنگام خراش دادن، انسجامش را حفظ کند و در عین حال، به قدر کافی نرم باشد تا بتوان آن را خراشید، اجرا شود. کنده کاری، در معنایی که در مجسمه سازی کاربرد دارد، با روش هایی که از مواد نرم و انعطاف پذیر مانند رس، میوه و شیشه مذاب استفاده می شود، تفاوت دارد. چراکه در این گونه موارد، ماده را هنگامی که نرم است، شکل می دهند تا هنگام سفت شدن، آن شکل را حفظ کند. کنده کاری در مجسمه سازی، نسبت به روش های استفاده از مواد نرم، دشوارتر است و کار بیشتری می طلبد. نمونه هایی از این روش، منبت کاری، کنده کاری عاج، سنگ تراشی، کنده کاری تراشه ای و سنگ نگاره ها هستند.
عکس کنده کاری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

حکاکی

مترادف ها

carving (اسم)
بریدن، کنده کاری، حکاکی، فر کوتاه مدت

پیشنهاد کاربران

بپرس