لغت نامه دهخدا
- جوهر کندش ؛ در پزشکی آلکالوئیدی است به نام وراترین که در کندش موجود است. توضیح اینکه در برخی مآخذ کندش را مرادف با چوبک اشنان نیز ذکر کرده اند . ( فرهنگ فارسی معین ).
کندش. [ ک ُ دِ ] ( اِ ) گلوله پنبه برزده را گویند که به جهت رشتن مهیا کرده باشند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بندش. غلوله پنبه برزده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ). سبیخه. ( السامی ). || چوبی را گویند که حلاجان پنبه برزده را بر آن پیچند تا گلوله شود. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). بیخ چوبی را گویند که ندافان پنبه برزده بر آن پیچند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ). || به معنی کندسه هم هست که چوبک اشنان باشد و معرب آن قندس است. ( برهان ). چوبک اشنان که خمیره شکر بدان سفید کنند. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). بیخ نباتی است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کندسه و چوبک اشنان. ( ناظم الاطباء ). بیخ نباتی است شبیه به کنگر و برگش مابین سرخی و سفیدی و در شام لباس پشمینه را با آن می شویند و ظاهر بیخ او مایل به سیاهی و درونش مایل به زردی وتندبوی و در سرطان می رسد. ( از تحفه حکیم مؤمن ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
اتفاقا معنی دارد و بیشنر اسم بخشی از پیکر زاغچه هست
ش
سلام این هیچی نشون نمیده
سلام این هیچی نشون نمیده
اگر منظور کندش
به کندش باشه من میگم معنیش میشه هیچی یعنی معنی نداره
به کندش باشه من میگم معنیش میشه هیچی یعنی معنی نداره